ترس از اجتماع

[احسان1990]

سلام
همونطور که از عنوان پیداست
من ترس از اجتماع دارم ساده تر بگم، مثلا گاهی برای خرید یه قرص خیلی فشار روحی بهم میاد تا برم داروخونه بخرمش یا نخرمش
مثلا من اگه فردا قراره برم جایی از دیشبش استرس و اضطراب عجیبی منو میگیره و فکرم میره به اتفاقات احتمالی فردا!!!
ترس از خراب شدن یا اشتباه کردن تو جامعه رو دارم
مثلا یبار خیلی ریلکسم یبار خیلی شدید اذیتم
مثلا مدتهاس کار بانکی دارم ولی از شدت یه حسی عجیب هی امروز و فردا میکنم تا بلکه یکی پیدا بشه کارش ب بانک بیوفته تا منم باهاش برم
انگاری که وجود یک نفر بهم آرامش میده
در ضمن علائم فشارهایی که رومه==> گاهی تپش در حرف زدن یا نفس کم آوردن و جملاتو خوردن، تپش قلب، گرم شدن بدن همراه با عرق سرد، گاهی سر به هوا و دستپاچه و...
انگاری که اعتماد به نفس یا عزت نفس ندارم

خوااااااهشا راهنمایی کنید توان رفتن به مشاوره حضوریو ندارم

[boshiant]

تا حالا جای شلوغ و در محیط های اجتماعی مثل دنشگاه یا باشگاه ورزشی فعالیت نداشتید؟ محیط کار شما به چه شکل است؟

[boshiant]

تا حالا جای شلوغ و در محیط های اجتماعی مثل دنشگاه یا باشگاه ورزشی فعالیت نداشتید؟ محیط کار شما به چه شکل است ؟

[tarah2020]

سلام داداش چطوری خوبی
بزار برات داستان خودم رو بگم که همینطوری دققا مثل تو بودم
راستش وقتی میخواستیم با خانواده مهمونی ای جایی بریم همش ترس اینو داشتم تو مهمونی چه اتفاقی بیفته یا چی میخان بهم بگن
یا
وقتی با دوستان میخاستیم بیرونی جایی بریم همش استرس اینو داشتم که حالا چی بگم که جلو دوستام ضایع نشم
یا
وقتی حتی میخواستم برم یه نون ساده بخرم همش استرس داشتم که چطوری به فروشنده بگم بهم نون بده اونم توی صف !

خلاصه گذشت و گذشت تا فهمیدم ادمها عوضی تر از اون چیزی هستن که بخوای فکر کنی که دربارت چی فکر میکنن
ببین تو پولدار باشی میگن دزدی بدبخت هم باشی میگن بدبختی فقیر و بیچاره
بعدشم توی مقالاتی که خوندم فهمیدم که ادما اصلا به من فکر نمیکنن خودشون غصه دارن ، مشغله دارن که جایی برای من توی ذهنشون نمیمونه
بعد ها یادگرفتم از حقم دفاع کنم ، اگه زبون نداشتم و مقاومت نمیکردم خیلی جاها بهم تجاوز میشد ، خیلی جاها حقم رو میخوردن
خیلی جاها کلاه سرم میرفت

خیلی خجالتی بودم تا اینکه فهمیدم خجالت اگه داشته باشم حرفم رو تو خودم میریزم و نمیتونم اون چیزی که دلم میخواست رو بزارم کنار ...
جامعه ای که ما توش هستیم گرگ زیاد داره رفیق منظور از جامعه همون اجتماع هس گوسفند نباش و گرگ باش
نه گرگی که به دیگران اسیب بزنه گرگی باش که حداقل از خودت دفاع کنی
از زندگیت
از نفس کشیدنت
از حقوق اولیت

♥

[delvapas2000]

سلام
همونطور که از عنوان پیداست
من ترس از اجتماع دارم ساده تر بگم، مثلا گاهی برای خرید یه قرص خیلی فشار روحی بهم میاد تا برم داروخونه بخرمش یا نخرمش
مثلا من اگه فردا قراره برم جایی از دیشبش استرس و اضطراب عجیبی منو میگیره و فکرم میره به اتفاقات احتمالی فردا!!!
ترس از خراب شدن یا اشتباه کردن تو جامعه رو دارم
مثلا یبار خیلی ریلکسم یبار خیلی شدید اذیتم
مثلا مدتهاس کار بانکی دارم ولی از شدت یه حسی عجیب هی امروز و فردا میکنم تا بلکه یکی پیدا بشه کارش ب بانک بیوفته تا منم باهاش برم
انگاری که وجود یک نفر بهم آرامش میده
در ضمن علائم فشارهایی که رومه==> گاهی تپش در حرف زدن یا نفس کم آوردن و جملاتو خوردن، تپش قلب، گرم شدن بدن همراه با عرق سرد، گاهی سر به هوا و دستپاچه و...
انگاری که اعتماد به نفس یا عزت نفس ندارم

خوااااااهشا راهنمایی کنید توان رفتن به مشاوره حضوریو ندارم

سلام اقا احسان
هراس از اجتماع اونم درین حد که حتی یه دارو بخواین بخرین تحت فشار و استرس قرار بگیرین خب مشکلیه که اگه ادامه پیدا کنه دردسر سازه
چجوری ادامه تحصیل بدین؟
چجوری سرکار برین؟
چجوری تو جشنهای مهم فامیلی شرکت کنین؟

اگه توان مشاوره حضوری ندارین تنها راه اینه که اروم اروم عادی سازی کنین
از سیستم تنبیه و پاداش شخصی استفاده کنین مثلا با خودتون بگین تا فلان مغازه میرم ماست میخرم برمیگردم و به خودم قول میدم هیچ استرس و نگرانی پیدا نکنم
اگه ریلکس بودم فلان پاداش رو برا خودم تعیین میکنم و اگه دچار اضطراب شدم(از یه حدی بیشتر) فلان تنبیه رو به خودم میدم

دقت کنین تنبیهات شخصی اولا هرگز فیزیکی و بدنی نباشن و دوما شامل مواردی بسیار سبک و مختصر باشن که از پس انجامشون بربیاین

چند روز تمرین کنین و از بیرون رفتنای ساده تا ورود به محیطهای شلوغ
کم کم عادی میشه اما اگه عادی نشد دیگه پس یعنی لزوم مداخله روانشناس یا حتی روانپزشک وجود داره

هر ادمی ممکنه مشکلاتی داشته باشه که اگه خوش دست و راحت حل بشن خب چه بهتر!
وگرنه مداخله متخصصین ضرورت پیدا میکنه و اونوقت دیگه چاره ای نیست

[Saltanat]

سلام
همونطور که از عنوان پیداست
من ترس از اجتماع دارم ساده تر بگم، مثلا گاهی برای خرید یه قرص خیلی فشار روحی بهم میاد تا برم داروخونه بخرمش یا نخرمش
مثلا من اگه فردا قراره برم جایی از دیشبش استرس و اضطراب عجیبی منو میگیره و فکرم میره به اتفاقات احتمالی فردا!!!
ترس از خراب شدن یا اشتباه کردن تو جامعه رو دارم
مثلا یبار خیلی ریلکسم یبار خیلی شدید اذیتم
مثلا مدتهاس کار بانکی دارم ولی از شدت یه حسی عجیب هی امروز و فردا میکنم تا بلکه یکی پیدا بشه کارش ب بانک بیوفته تا منم باهاش برم
انگاری که وجود یک نفر بهم آرامش میده
در ضمن علائم فشارهایی که رومه==> گاهی تپش در حرف زدن یا نفس کم آوردن و جملاتو خوردن، تپش قلب، گرم شدن بدن همراه با عرق سرد، گاهی سر به هوا و دستپاچه و...
انگاری که اعتماد به نفس یا عزت نفس ندارم

خوااااااهشا راهنمایی کنید توان رفتن به مشاوره حضوریو ندارم

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

دوست عزیز

قبل از هرچیز بهت بگم که باید از اقدامات ناشیانه واقداماتی که از طرف فرد متخصص اذعان نمیشن پرهیز کن !

واما بیماری تو و اجتماع هراسی !

اعتماد بنفس یکی از مکانیزم ها یی هست که مادر مواجهه با اجتماع بروز میدیم
درواقع یک اهرم برای تعامل اجتماعی در بستر جامعه هست که به واسطه این مهم میتونیم در اماکن مزدحم در نهاد ها و ................
تعامل رو آغاز کنیم

عدم وجود اعتماد به نفس در کسی یعنی برابر با عدم رابطه درست وسالم با بعد اجتماع و بعد خود شخص

بعد اجتماعی رو در بالا تفسیر کردم
واما بعد شخص :

چگونگی پرورش یافتن در کودکی و مکان پرورش در کودکی و چگونگی تعاملات کودک در دوران کودکی ! جمله موارد تعین کننده در بارم اعتماد بنفس و سطح تعامل ما در آینده هستند ! به طور کلی شخصیت ما و قوت تعاملات ما و.........................از یک تاپنج سالگی شکل خواهد گرفت ! در صورتی که ما از پایه قوی نباشیم
همین که کمی بزرگ تر شدیم وقدرت تمیز دادن از مشخصه های ماشد
خواهیم فهمید که ما با دیگران متفاوت هستیم ! واین حس باعث میشه ما از اجتماع پرهیز کنیم ! ودر جریان آینده وبزرگ ترشدن شخص و بالا تر رفتن معیار تفاوت شخص با هم سالان هم اعتماد بنفس شخص ضعیف تر خواهد شد و هم اجتماع هراسی به وجود میاد

در واقع شخص تا این مرحله از اجتماع پرهیز میکرده و از اینجا به بعد هراس اجتماعی بروز میشه

احسان عزیز باید از اقدامات مبتدی پرهیز کنی چون ممکنه در جریان
تنبیه ها و پاداش های بی اساس ( مثل رفتن به مغازه و تعین کردن بهتر بودن این دفعه با دفعه قبل ) هر بار سر خورده شی و بستر
وسواس رو فراهم بیاری ! و تازه وسواس رو به بیماری هراس اجتماعی اضافه کنی !

شما باید به مشاوره بری چون این مسئله بقدری رشد کرده که علایم جسمی هم بروز میده مثل گرم شدن بدن وعرق سرد کردن !

پس بنابراین با مشاوره رفتن مطمئن باش که اقدام سنجیده و تکامل شده ای رو جهت دادی ومیتونی به عاقبت درمان امید وار باشی

شاد و پیروز باشید

[boshiant]

پاسخ پرسش ها رو بدید تا بهتر راهنمایی بشید

[boshiant]

منظورم پرسش هایی هست که بالاتر عنوان کردیم